یه روز خیلی کلافه ای و با اون چشمای پف کرده ی قرمزت اعصاب هیچی رو نداری! بعد مامانت ازت میپرسه جریان چیه و تو اگر بگی بلاکم کرده یا بگی تو پیج پرایوتش اکسپتم نکرده یا بگی پیامامو سین کرده جواب نداده یا بگی پستای منو لایک نمیکنه اما پستای فلانیو که من ازش متنفرم لایک که میکنه هیچ براش کامنتای آنچنانی ام میذاره، احتمالن مامانت بهت میخنده و میشینه به تعریف که ای بابا زمان ما که موبایل و اینترنت و این چیزا نبود همه چیز چشم تو چشم هم و واقعی اتفاق می افتاد. 


بخدا درک نمیکنن اگه بفهمن عاشقا دوتا اکانت تلگرام میسازن که آنلاین و آفلاین اکانت اصلیشونو باهم هماهنگ کنن. یعنی اینجوری که مدام همو چک کنن که به محض اینکه اونیکی آن شد آن بشن و ازونور حواسشون باشه لست سین دیشب عشقشون یه دیقه بعد لست سین خودشون بوده!

مامان باباهامون ندیدن اینجور عاشقی رو حسش نکردن فک میکنن ما دیوونه ایم!

حالا فک کن یه روزم ماها مامان و بابا میشیم و از پیچیدگیای عاشقی کردنای بچه هامون سردرنمیاریم. معلوم نیس اونا با چه وسیله ها و نرم افزارایی به هم ابراز علاقه میکنن... 


میگم بچه هامون هرجوری عاشقی کردن و ما نتونستیم بفهمیم بیا بهشون نخندیم! بیا خنده رو روی لبشون خشک نکنیم... بیا بغض دلتنگیشونو سنگین نکنیم!

دلتنگی که جنسش عوض نمیشه


شاید ده سال پیش "داداشش جای خودش گوشیو برداشت" 

و "سرقرارمون نیومد" و "نامه مو جواب نداد" بوده!

 الان شده "جای وویس تکست میفرسته" و "هرچی پیام میدم آن نمیشه" و  و معلوم نیس آینده چه شکلی بشه...

اما تهش دلتنگی همون دلتنگیه

#مانگ_میرزایی